ثمین رفتنی ست.دکترها گفته اند حداکثر تا آخر این ماه . خودش نمی داند. می گوید خوب می شوم. نمی خواهم به جز این فکر کند. آخر این ماه که برود همه چیز را با خودش می برد.

نگاهش را،صدایش را، بوسه هایش را... تنها یک ویرانه می گذارد که هر صبح از اتاق خواب می رود آشپزخانه ، چای دم می کند و یادش می رود که نباید دیگر دو فنجان روی میز بگذارد .