آنها پول می دهند تا برای باقی زندگی شان داستان بنویسم . هر جور که بخواهند . جوری که سالها آرزویش را داشته اند و زندگی شان دقیقا همانطور خواهد بود . و با اینهمه هنوز به وسط داستان نرسیده بر می گردند ،می خواهند تغییراتی در داستان بدهم. به قول خودشان تغییراتی بسیار جزیی. مثلا کمی از پولی که گیرشان آمده است را بدهند و آن دخترکی را که در رستوران دیده اند و هنوز لبخندش را فراموش نکرده اند نقش بیشتری در داستان شان  داشته باشد .  یا مادری را که فراموش کردنده اند در داستان بیاورند را  ببینند حتا به اندازه چند سطر ، چند جمله . مردی را که برای داشتنش دعا می کردند ، دیگر در هیچ صفحه ایی نباشد. می خواهند داستانشان را کم تر کنم مختصر تر کمی شادتر کمی معمولی تر .اکثرشان دیر یا زود برمی گردند. برمی گردند به امید تغییراتی جزیی. اما قوانین بسیار ساده اند. داستان نوشته شده تغییری نمی کند.