صفا دندانپزشک است. و امروز عصر در روزمرگی آدم هایی که دردهای تکراری دارند و دهانشان از زور درد باز نمی شود دختری را دید که لبخند می زد. دهانش را باز می کند و با انگشت دندان شکسته یی را نشانش می دهد . اصرار دارد که می خواهد این دندان شکسته را نگه دارد . صفا حلقه ازدواجش را آرام  بیرون می آورد و انگشتش را در لبخند دخترک فرو می برد.

نظرات 1 + ارسال نظر
نور زمستانی دوشنبه 18 دی 1391 ساعت 02:39 ب.ظ

خیلی خوب بود.

مر سی :-)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد