مرضیه جان، آدم که می میرد خیلی چیزها را می فهمد. اینکه هر قطره ی اشکی  بابت چیست. مثلا خود تو. این قطره اشک ت از  شرم بود. این یکی خشم. این یکی هم خشم. این یکی نمک با کمی دلتنگی.


می دانی مرضیه جان ،اینجا اجازه داری از همه اسم های  دنیا فقط یک اسم را به خاطر بسپاری. فقط اسم کسی را که خیلی دوست داشته یی.بقیه را فراموش می کنی .

می دانم که  آنجا هر مردی هر کاری بکند می گویند تقصیر زنش بوده . حتا اگر بمیرد و  جنازه ش را با جنازه یک زن جوان و غریبه پیدا کنند . باز هم  می گویند تقصیر زنش بوده .

باز که داری گریه می کنی.

این قطره اشک ، شرمه این یکی خشمه . این یکی نمک با کمی دلتنگی این  یعنی چرا. این یکی  چرا. این یکی هم چرا....