نویسندگی وسوسه ایی است که هر از گاهی اتفاق می افتد . وقتی کتاب می خوانم ، فیلم می بینم ، در خیابان راه می روم ، در صف اتوبوس ایستاده ام ، اتفاق می افتد وقتی چهره هایی را می بینم که سخت فراموش می شوند ، وقتی شعر می خوانم ، موسیقی را می شنوم که در خوابهایم نیز نواخته می شوند ....نویسنده گی وسوسه ایی است که هر از گاهی اتفاق می افتد و اصلا نگاه نمی کند که دارم با کسی حرف می زنم یا دارم از خیابان رد می شوم و حتی به ساعت نگاه هم نمی کند و در این لحظات چقدر دلم می خواهد فقط بنویسم .....اما حیف گاهی نوسندگی، اشتباهی برای کسانی اتفاق می افتد که نویسنده نیستند .
چطور می شود کلمات را کنار هم چید ، چطور می شود نوشت ، چطور می شود نویسنده بود ؟
اما مدتی است تصمیم گرفته ام در حد خودم نویسنده بدی باشم .
و تشکر مخصوص از دوستان عزیزم پریسا و یاسی و میم که اولین نوشته ها را در این وبلاگ به یادگار نوشتند و ممنون از دوستانی که به وبلاگم آمدند هر چند چیزی ننوشتند . با زیباترین و
آفتابی ترین آرزوها برای همه دوستان خوبم ......